خبرگزاری بی بی سی
ام د کاستلابیبیسی
۱۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۳ فوریه ۲۰۱۳
به روز شده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۷ مه ۲۰۱۳
محققان میگویند افرادی که معتقد به عالم معنا و روحانیت هستند، بیش از افرادی که با تعریف رایج به عنوان مذهبی، لاادری و یا بی خدا شناخته میشوند، در معرض مشکلات روحی و روانی قرار دارند. وقتی کسی میگوید که "فردی معنوی ولی غیرمذهبی" است، منظورش دقیقاً چه چیزی است؟
معنویت این روزها اصطلاح رایجی است. پرنس چارلز، ولیعهد بریتانیا و اسقف اعظم یورک از آن برای درگیر نشدن در اختلافات مذهبی استفاده میکنند.
امروزه بسیاری خود را فردی معنوی میخوانند ولی میگویند که مذهبی نیستند. به گفته پروفسور مایکل کینگ، از دانشگاه یو سی ال (UCL) در لندن حدود یک پنجم افراد در بریتانیا به این دسته تعلق دارند.
در ایالات متحده، بنا بر سرشماری انجام شده از سوی مجله نیوزویک در سال ۲۰۰۵، این رقم حدود یک چهارم جمعیت است. سرشماری مرکز تحقیقات پیو در ماه اکتبر سال پیش رقم کمتری را نشان میدهد: حدود یک پنجم مردم دارای تعلقات مذهبی نیستند و از این میزان ۳۷ درصد خود را معنوی ولی غیرمذهبی میدانند.
تحقیقات آقای کینگ نشان میدهد که در بریتانیا، احتمال ابتلای افراد "معنوی" به مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب بیشتر است.
البته کسانی با نتایج این تحقیقات مخالف خواهند بود ولی چیزی که مسلم است این است که "معنوی ولی غیرمذهبی" بخش بزرگی از باورمندان در غرب را تشکیل میدهند.
این تعریف گروه گسترده ای را در خود جای میدهد. معنویت طیف گسترده ای است که از مشرکها (پاگان) تا معتقدان به کریستالهای شفابخش و زیرشاخه های دیگر بسیاری را شامل میشود.
اما برای میلیونها انسان دیگر، معنویت اصلاً چیز رمزآلودی نیست، بلکه صرفاً این "احساس" است که چیز دیگری نیز در میان است.
افراد معنوی معمولاً رابطه خود با جهان را با شگفتی و حیرت توصیف میکنند. آنها احساس میکنند که زندگی چیزی بیش از پول، کار، فرزندان و سایر دلمشغولی های روزمره است.
برای آنها لحظههایی در زندگی وجود دارد که نوعی احساس متعالی را بر می انگیزد: طلوع زیبای خورشید، همهمه جمعیت در استادیوم فوتبال و یا قطعه تکاندهنده ای از موسیقی.
اولیور برکمن، نویسنده کتاب "پادزهر"، میگوید که اصطلاح "معنوی ولی غیرمذهبی" به نوعی طنز تبدیل شده است، ولی مفهوم آن هنوز قابل دفاع است. او میگوید: "برای من معنویت به چیزهایی اشاره دارد که نمیتوان با کلام توصیفشان کرد. جنبهای از تجربه انسانی وجود دارد که غیرمفهومی است."
به گفته برکمن، این به چیزی بیش از باور اشاره دارد. درست مانند آنچه برای مسیحیها و سایر مذاهب صادق است: عمل ستایش، خود به اندازه باورمندی ارزشمند است.
مایک استایگل یک معلم دبیرستان است که در زندگی شخصی خود پیرو مکتب پاگانیسم است. او به وجود نیرویی ماورایی در طبیعت معتقد است. او میگوید: "من فکر میکنم که همه چیز با یکدیگر در ارتباط است. من احساس میکنم که با طبیعت و با تغییر فصول ارتباط بسیار نزدیکی دارم. حیرت کلمه بسیار خوبی برای توصیف این احساس من است: نوعی احساس احترام عمیق در برابر طبیعت. من میتوانم با خدای طبیعت ارتباط برقرار کنم."
کالین بکلی، مدیر مؤسسه مدیتیشن تراست، معتقد است که تنها تجربه واقعاً معنوی، سکوت است. او میگوید: "بسیاری از اوقات، جرقه تعالی بوسیله طبیعت زده میشود: مانند وقتی که به کوهپیمایی میرویم. ولی با آموختن مراقبه، میتوانید آن تجربه متعالی را به آپارتمان خود بیاورید."
ژیل ترِرا یک هنرپیشه است که مذهبی نیست ولی تجربههای روزمره تأثیر عمیقی بر روی او میگذارد. او میگوید: "وقتی به سفر میروم، دوست دارم که به یک کلیسا بروم و در آنجا بنشینم. با اینکه با برخی کارهای کلیسای کاتولیک مخالفم، در معماریش و آن همه زحمتی که برای آن کشیدهاند، زیبایی خاصی میبینم. احتمالاً همه اماکن مقدس همین خاصیت را دارند."
به گفته ورنون، این به خودی خود چیز بدی نیست ولی ممکن است ما را با تناقض هایی مواجه کند. شاید به همین دلیل است که تحقیقات نشان میدهد که افراد معنوی بیشتر در معرض مشکلات روانی قرار دارند.
او میگوید: "شما دارید به یک سفر درونی و ذهنی میروید. تلاش برای کشف معانی بزرگ خطراتی نیز در پی دارد. جایزه ای که وعده اش را دادهاند ارزش زیادی دارد ولی این سفر میتواند بسیار دردناک باشد."
- ۹۹/۰۸/۲۳